روزی در پس و پیش موج های دریا" کشتی باخدمه شاد و سرزنده ای بود.در این کشتی کاپیتانی به نام جک بود. جک لباسی ملوانی قشنگی به تن داشت که رنگش قرمز بود. ریشی پر پشت وجوشی گنده بر دماغ او بود دکمه های لباسش بازبود. چشم های آبی و زیبا ولی دماغی گنده بر روی چهره ی خود جاداده بود. روی دکل پر چم دزدان دریایی بود و لی آن ها دزد دریایی نبودن فقط کشتی دزدان دریایی را از آن ها دزدیده بودن
بر روی عرشه ی تاریک و کثیف همه چیز پیدا می شد از گوشت کپک زده سگ تا پهن گاو
روزی در پس و پیش موج های دریا" کشتی باخدمه شاد و سرزنده ای بود.در این کشتی کاپیتانی به نام جک بود. جک لباسی ملوانی قشنگی به تن داشت که رنگش قرمز بود. ریشی پر پشت وجوشی گنده بر دماغ او بود دکمه های لباسش بازبود. چشم های آبی و زیبا ولی دماغی گنده بر روی چهره ی خود جاداده بود. روی دکل پر چم دزدان دریایی بود و لی آن ها دزد دریایی نبودن فقط کشتی دزدان دریایی را از آن ها دزدیده بودن
کمک یار یکی از افراد کاپیتان بود.که کاپیتان آن را مثل وزیران در کنار خود داشت.اندامی متناسب داشت و مغزی گنده داشت.بقیه افرادکاپیتان*سیاه وسفید*مو درازوکم مو*زبون درازوخرافاتی*چاق و لاغر*آن ها روز ها کار میکردن و شب ها جشن می گرفتن چه جشن هایی*داستان یکی از این جشن های حال گیر این بود. یک شب تاریک همه خدمه وسایل جشن را آماده کرده بودند و منتظر جک * روی صندلی های خود نشسته بودند. کمک یار گفت دیگر سکوت بسه چراغ هارا بردارید و روی عرشه برید همه به حرف او گوش کردن. بر روی عرشه ی تاریک و کثیف همه چیز پیدا می شد از گوشت کپک زده سگ تا پهن گاو ولی در همین موقع یکی فریاد زد یک چیزی می بینم همه به نک عرشه رفتند آن را از آب گرفتن یک تابوت که رویش نوشته بود روحش شاد جک همه گریه کردن وناراحت شدند. ناگهان صدای وحشتناکی از پشت سر آن ها به صدا در آمد و همه پریدن در آب و در آخر فهمیدن کار جک بود